گرگ


خسته ام ..

 

دیگر کسی از زوزه های آن گرگ نمی ترسید

او هم رام شده بود

گهگاهی از درد گرسنگی ناله می کرد

و به خرخر می افتاد

اما نصیب مرگ نمی شد

شاید موجود علفخواری که او را شیفته خود کرده بود نیز

این را حس می کرد

گرگ دیگر گرگ نبود

او هم گوسفندی دیگر به حساب می آمد

همه این را می گویند

چرا که "عشق" مجال کشتن به او نمیداد

همه این را می گویند ..



نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت19:05---18 خرداد 1392
قالب وبلاگت خیــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــلی قشنگ شده... من که عاشقش شدمپاسخ:مرســــــــــــــی گلم نظر لطفته

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, 17:19 |- zohal -|

ϰ-†нêmê§